همشهری- پریسا نوری: اما حالا بهنظر میرسد با اجرای طرح ساماندهی دستفروشان و انتقالشان به بازارچهای در همان محدوده، اوضاع اینجا که ازجمله نقاط شلوغ بساطگستری پایتخت بهحساب میآمد، آرام شده است. با گذشت ۵۰ روز از اجرای طرح، با آتش تقیپور، بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون همراه شدیم که در محدوده تئاترشهر رفت وآمد داشته و دارد.
جداسازی محوطه تئاترشهر طرح خوبی است
حدود ساعت ۱۰ صبح به محوطه اطراف تئاترشهر میرسیم. تقیپور حصار آبیرنگی را که از مدتی پیش برای بهسازی محوطه دور ساختمان تئاترشهر کشیده شده نشان میدهد و میگوید: «چه خوب که این محوطه را جداسازی و ساماندهی کردند.»
وقتی بساط موادفروشان پهن بود
تقیپور میگوید: شنیدهام عدهای میگفتند نباید محوطه تئاترشهر از پیادهرو جدا باشد، اما آنها خبر نداشتند که چند وقت پیش اینجا جای سوزن انداختن نبود. بین عدهای که بساط پهن کرده بودند، آدمهایی هم خرید و فروش موادمخدر داشتند و حتی مواد میکشیدند و خلاصه بلبشویی بود. خدا را شکر اوضاع اینجا درست شد.
قدر تئاترشهر را بدانیم
او درحالیکه تصویر ماکت پروژه را که جلوی در ورودی نصب شده نشان میدهد، میگوید: طرح جالبی بهنظر میرسد، امیدوارم زودتر تکمیل شود. نظیر ساختمان تئاترشهر در تهران کم پیدا میشود و باید قدرش را بدانیم.
خاطرهبازی با آقای بازیگر
مگر میشود یک عمر در ساختمان تئاترشهر اجرا داشته باشی و قدم زدن در آنجا تو را به یاد خاطراتت نیندازد. این هنرمند پیشکسوت که حافظه بسیار خوبی دارد، با گشتوگذار در محوطه تئاترشهر خاطرات سالهای آغاز فعالیتش در تئاتر را با جزئیات بهیاد میآورد و میگوید: قبل از پیروزی انقلاب اینجا اجرا نداشتم؛ آن موقع هم مردم زیاد تئاتر تماشا نمیکردند، اما بعدش نمایشنامههای بسیاری اینجا بازی کردم.
به یاد همکلاسی قدیمی
تقیپور با یادی از شهیدحسین قشقایی که نامش روی یکی از سالنهای تئاترشهر حک شده، ادامه میدهد: حسین همکلاس و همدورهای من در دانشگاه بود؛ ریزهمیزه بود و بچه شیراز. یکبار برای اجرای نمایشنامه در دانشگاه آماده میشدیم، بهخاطر ساخت دکور سرودستمان حسابی کثیف و سیاه شده بود. همان موقع یکی از طرف رئیس دانشگاه آمد و گفت نمیتوانید اجرا کنید. ما که خیلی برای آن اجرا زحمت کشیده بودیم با ناراحتی به طبقه بالا و اتاق مدیر رفتیم و با لحن عصبانی و صدای بلند گفتیم: «شما گفتید ما اجرا نکنیم؟» مدیر که آدمی وسواسی بود، وقتی دست و روی سیاه ما را دید برای اینکه زودتر از اتاقش برویم و درگیری پیش نیاید، حرفش را پس گرفت و گفت:
«اجرا کنید!...» و اتفاقا اجرای خوبی هم داشتیم.
بازار داغ عکس یادگاری
همراه این هنرمند از تئاترشهر بیرون آمدیم و به سمت چهارراه ولیعصر و بازارچهای که دستفروشان در آن مستقر شدهاند، میرویم. این هنرمند هنگام عبور از عرض خیابان با حوصله و صبوری با رهگذران و رانندگان ماشینهایی که در ترافیک گیر کردهاند، خوشوبش و احوالپرسی و با برخی به زبان آذری صحبت میکند و عکس یادگاری میگیرد.
خدا به کسبوکارتان برکت دهد
او ساعتی در بازارچه حرف و درددل غرفهداران را میشنود و از کاسبیشان پرسوجو میکند. به آنها میگوید: میدانم شاید بیرون از اینجا درآمدتان بیشتر باشد، ولی نگران نباشید خدا بزرگ است. انشاءالله خدا به کسبوکارتان برکت بدهد.
هر آن کس که دندان دهد، نان دهد
تقیپور چند دقیقه مهمان غرفه مشهدیعلی، پیرمرد آذریزبانی میشود که در بازارچه کیف و ساکدستی میفروشد. مشهدیعلی در پاسخ این هنرمند که از کسبوکارش میپرسد، با لهجه شیرینی آذری میگوید: اینجا جایمان بهتر است. از سرما و گرما در امان هستیم. شهرداری در حق ما وفا کرده، کاسبیمان هم بد نیست؛ روزی را هم خدا میرساند، از قدیم گفتهاند هر آن کس که دندان دهد، نان دهد.
امیدوارم همه دستفروشان ایران ساماندهی شوند
تقیپور میگوید: خب، خدا را شکر که راضی هستید. امیدوارم همه دستفروشان در همه جای ایران ساماندهی شوند؛ چون آدمها از سر ناچاری دستفروش میشوند.
جای خالی رمپ
ورودی بازارچه سرمد با چند پله از پیادهرو جدا شده است. تقیپور که به زحمت از پلهها بالا میرود، میگوید: بهتر است شهرداری کنار این پلهها رمپ بگذارد تا سالمندان و مادرانی که کالسکه بچه همراه دارند، راحت وارد بازار شوند.
تبلیغ کنید و مراقب امنیت دستفروشان باشید
ساعتی از ظهر گذشته که تقیپور با غرفهداران خداحافظی و به مسئولان بازار سفارش میکند برای بازارچه تبلیغ کنند تا فروش غرفهداران بهتر شود و علاوه بر این، مراقب امنیت دستفروشان هم باشند.
نظر شما